برای دیدن پارت به ادامه مطلب برید ....
#بازی عشق پارت 2
لبخند زدم و شونه بالا انداختم:
-بعدا که معروف شد ی باید امضا بدیا
با خنده در حال بافتن موهاش گفت:
-صد در صد
هیچ علاقه ای به بازیگری و...نداشتم اما برخالف من کاگامی استعداد داشت و عاشق بازیگری بود عاشق تئاتر و فیلم و زندگی بازیگرا
اخالقمون هیچ وجه شباهتی نداشت
با شنیدن صدای در بلند شدم و کاگامی گفت:
-باباست؟
شونه بالا انداختم و از اتاق خارج شدم و راه رو، رو گذروندم و مایکل در رو باز کرد
بلند رو به کاگامی که تو اتاق بود گفتم:
-باباست
بابا پلاستیک بزرگ هندوانه و گوجه وسیب زمینی رو داد دست مایکل و مایکل تا بلندشون کرد گفت:
-چه سنگینه!
با خنده گفتم:
-جان سینای قلابی تو که قوی بودی؟
مایکل فوری اخم کرد و شکمش رو داد داخل و بدون غر غر پلاستیکارو برد آشپزخونه
بابا و من به حرکت مایکل خندیدیم و گفتم:
-خوش اومدی
کفشاش رو تو ی جا کفشی گذاشت و اومد سمتم و موهام رو ناز کرد و گفت:
-دخترم چه طوره؟
کاگامی از اتاق خارج شد و با هی جان جیغ زد:
-عالیم
بعدشم پرید بغل بابا با بهت خندیدم و گفتم:
-عجوزه بابا با من بود!
بابا در حال خندیدن از بغل بیرون اومد و گفت:
-با دوتاتون بودم
لبخند زدم و مامان فوری گفت:
- جورابات رو درب یار بو میده بنداز تو حموم
من و کاگام ریز خندیدم و بابا کلافه گفت:
- بزار برسم!
کاگامی رفت تو آشپزخونه کمک مامان و من رو به بابا گفتم:
-عمو چی کار می کنه خوبه؟
بابا در حال باز کردن کمر بندش داد زد:
-مایک همون زیر شلواری من رو بیار
رو به من گفت:
-آره سلام رسوند
سر تکون دادم و معین زیر شلواری بابارو داد و منم رفتم تو اتاقم.
گوشیم روی میز کامپیوتر بود و ویبره می رفت.
رفتم سمتش،لوکا!
لایک و کامنت یادتون نره قشنگام...